زمانی که من وارد لیدز یونایتد شدم، بازیکنان جوان هنوز از طریق طرح YTS پرورش می یافتند. هیچ کدام از بورسیه هایی که امروزه رایج شده است وجود نداشت.

این پل هارت و ادی گری بودند که بر پیشرفت من و بسیاری از بازیکنان دیگر نظارت داشتند.

پل و ادی محکم بافته شده بودند. من دوران حضورم را با عشق به یاد می آورم. رفاقت آن را به یکی از بهترین دوران بازیکنی من تبدیل کرد، اما سخت بود. نظم و انضباطی که آنها خواستند و ارزش هایی که القا کردند با من باقی می ماند.

ایان هارت، هری کیول و اندی گری از جمله کسانی بودند که در کنار من وارد شدند. جاناتان وودگیت، آلن اسمیت و استفن مک‌فیل نیز به دنبال آن بودند. همه ما از فلسفه لیدز سود بردیم که نه تنها فوتبال بازی کنیم، بلکه در مقابل حریفان خود بجنگیم و پیشی بگیریم. ما باید به روشی درست بازی می‌کردیم، اما باید آن را با سختکوشی، قوی و تهاجمی تکمیل می‌کردیم.

پل مرا کاپیتان تیم جوانان کرد و مسئولیت زیادی به من داد. این باعث شد که من در آن زمان چگونه بودم و چگونه به عنوان یک مربی بودم. او می تواند ترسناک باشد. او از ما به عنوان مردان جوان مطالبه می کرد و این می توانست چالش برانگیز باشد، اما او هرگز از مرز عبور نکرد و من همیشه احساس می کردم حمایت می شود. ادی یک چهره نمادین در لیدز است. در آن زمان او هنوز در گروه های دونده در طول پیش فصل حضور داشت و از جلو هدایت می کرد.

من در مارس 1996 اولین بازی خود را در تیم اصلی زیر نظر هوارد ویلکینسون به عنوان بازیکن تعویضی مقابل میدلزبرو انجام دادم. او نیز برای نظم و انضباط و ذهنیت باشگاه ارزش قائل بود.

جورج گراهام جای او را گرفت که شش ماه بعد اولین بازی کاملم را در لستر به من داد. جورج با شهرتی که بر اساس سازماندهی چهار مدافع معروف آرسنال متشکل از لی دیکسون، نایجل وینتربرن، تونی آدامز و استیو بولد ساخته شده بود، وارد شد.

“هر روز از هفته، من در جاهای مختلف مربیگری می کردم – اما داشتم خودم را می سوزاندم.”

من یک مدافع میانی در سطح جوانان بودم، اما جورج از من به عنوان هافبک نگهدارنده استفاده کرد. تیم در حال مبارزه بود و به یک پایه محکم و کلین شیت نیاز داشت. من متقاعد نشده‌ام که مهارت‌هایی برای موفقیت در درازمدت در آنجا داشته باشم، اما هنوز از آن لذت می‌بردم.

تاکید واقعی بر دفاع و کار به عنوان یک واحد بود. ما طوری تنظیم شده بودیم که کتک نخوریم. گاهی اوقات حتی لوکاس رادبه، مدافع میانی ارشد، در خط هافبک بازی می‌کرد، به این معنی که ما در مجموع چهار مدافع میانی در زمین خواهیم داشت. ما به سرعت محکم تر شدیم.

زمانی که دیوید اولری در سال 1998 جانشین جورج شد و تیمی جوانتر و هجومی‌تر ساخت، بسیاری از پایه‌هایی که ویلکینسون ایجاد کرده بود آماده رشد بودند. او آکادمی باشگاه را به زمین تمرینی ساخته شده در تورپ آرچ منتقل کرده بود. با شجاعت اولری برای انتخاب بازیکنان جوان، کیول، وودگیت و اسمیت واقعاً شکوفا شدند. خیلی بعد در دوران بازیگری ام بود که به آینده ای در مربیگری فکر کردم.

به عنوان یک بازیکن در اسکانتورپ، شرایط آمادگی جسمانی و تمرینات شخصی را انجام دادم. وقتی در سال 2005 اسکانتورپ را به مقصد کیدرمینستر ترک کردم و زندگی دور از خانه را شروع کردم، شروع به مربیگری کودکان در جامعه کردم. من واقعاً لذت بردم.

در فارسلی سلتیک، که در سال 2007 به آن پیوستم، بازی فوتبال نیمه حرفه ای را با دستیار مربی آنها ترکیب کردم. من همچنین به عنوان رئیس فوتبال در کالج شهر لیدز کار می کردم و به تیم زیر 13 ساله های برادفورد سیتی و همچنین در مراکز توسعه و مدارس فوتبال کمک می کردم. هر روز هفته در جای دیگری مربیگری می کردم. کم کم متوجه شدم که دارم خودم را می سوزانم. برای پیشرفت، باید در آکادمی کار کنم.

“فوتبال نفر به نفر بیلسا و یادگیری نحوه نگاه او به بازی، نشان دهنده یک تغییر واقعی بود.”

زمانی که در سال 2015 متوجه شدم جای خالی تیم های زیر 15 و زیر 16 سال لیدز وجود دارد، احساس کردم در یک دوراهی قرار دارم. با پل هارت تماس گرفتم و قرار ملاقات با او را در تورپ آرچ گذاشتم. اون موقع هم مثل وقتی من بازیکن بودم ترسناک بود! او مرا کباب کرد، اما بعد از ظهر همان روز تلفن کرد تا به من پیشنهاد کار بدهد.

پذیرش آن از نظر مالی یک ریسک بود. من در موقعیت ثابتی بودم و خانواده ای داشتم که باید از آنها مراقبت کنم. اما از نظر حرفه ای و از منظر فوتبالی برعکس بود. مهم است که فرصت ها را بشناسید – آنها هر روز در اطراف شما هستند – زمانی که ظاهر می شوند. لیدز محیطی با عملکرد بالا داشت و من می‌دانستم که می‌توانم به آن کمک کنم و از آن بیاموزم.

آنها به تولید بازیکن ادامه داده بودند. گروهی که من شروع به کار با آنها کردم فوق العاده بود و از جمله جک کلارک، جیمی شاکلتون و رابی گاتز بودند. من در کنار اندی گری و زیر نظر آکادمی مربیگری می کردم

در سال 2020، مارسلو بیلسا لیدز را پس از 16 فصل متوالی خارج از تیم برتر انگلیس به لیگ برتر بازگرداند.
از زیر 15 و 16 سال به زیر 18 سال و سپس زیر 23 سال پیشرفت کردم. موقعیت با 23 ها قبلا مطرح شده بود، اما آدام به من گفته بود که فکر می کند این شغل برای من مناسب است اما در زمان اشتباه. این دومین بار بود که مارسلو بیلسا سرمربی تیم اول بود و کارلوس کوربران زیر 23 سال را ترک کرد و هدایت هادرسفیلد را بر عهده گرفت، من این مرحله را انجام دادم.

زمانی که بیلسا در سال 2018 به لیدز آمد، من در حال مطالعه روش های پپ گواردیولا بودم. گواردیولا تحت تأثیر بیلسا قرار گرفته بود و از آن زمان بود که شروع کردم به آموختن آنچه در مورد او می توانستم. در حالی که هنوز در زیر 18 سال کار می کردم، از فرصت استفاده کردم و او را از دور تماشا کردم.

فوتبال تن به تن بیلسا و یادگیری نحوه نگاه او به بازی، نشان دهنده یک تغییر واقعی بود. حتی در یک مقطع با لوک آیلینگ و استوارت دالاس صحبت کردم تا درباره شدت بازی از دیدگاه بازیکنان بیشتر بدانم. خیلی خیلی بالا بود

“در جسی، من با یک رهبر فوق العاده، ارتباط دهنده عالی و یک فرد بسیار خوب کار کردم.”

وقتی کارم را با زیر 23 سال شروع کردم، بیشتر در مورد نحوه ظاهر سیستم بیلسا یاد گرفتم. به عنوان یک مربی، این یک چالش واقعی بود.

فشاری روی مربیان بود که یاد بگیرند، چون باید همین طور مربی می شدیم. بسیاری از کارهایی که مارسلو بیلسا بر آن نظارت داشت مبتنی بر تمرین بود، بنابراین باید آن تمرینات را یاد می گرفتید. اما از تعداد بازیکنانی که در آن فصل برای تیم اصلی حضور داشتند، سال اول موفقی داشتیم.

با گذشت زمان، فهمیدم که باید چالش بعدی را دنبال کنم. این زمانی اتفاق افتاد که جسی مارش در سال 2022 جانشین مارسلو شد. عمدتاً به لطف نفوذ آدام آندروود، جسی من را به تیم اصلی منتقل کرد. در آنجا، می‌توانم بیشتر پیشرفت کنم و به باشگاهی که در سطح تیم اصلی دوست داشتم، ارزش بیافزایم.

تحت مارسلو بیلسا، من همچنین درباره تجزیه و تحلیل بازی و حفظ استانداردهای بالا یاد گرفته بودم. اکنون، در جسی – که در زمان سختی برای باشگاه وارد زمین شد، زمانی که حفظ جایگاه لیدز در لیگ برتر اولویت داشت – با یک رهبر فوق‌العاده، ارتباط‌دهنده و یک فرد بسیار خوب کار کردم. ما خوب بودیم و سابقه او در شبکه مربیگری ردبول به این معنی بود که او سبک متفاوتی از فوتبال را دوست داشت. این به من فرصت دیگری برای یادگیری داد.

من در نهایت لیدز را ترک کردم و در پایان سال 2022 سرمربی ام کی دونز شدم، اما در پایان آن فصل اخراج شدم. با این حال، در سپتامبر 2023، همان سمت در سنترال کوست مارینرز در لیگ A استرالیا به من پیشنهاد شد.

در طول قرنطینه کووید، زمانی که هنوز با افراد زیر 18 سال لیدز کار می‌کردم، در یک وبینار برای یک باشگاه استرالیایی دیگر، Wollongong Wolves شرکت کردم. از این طریق، من با سرمربی قبلی مارینرز، نیک مونتگومری دوست شده بودم.

“من متوجه شدم که علیرغم استقبال گرم، هواداران نمی دانستند من کی هستم.”

ما در ارتباط ماندیم. سپس، وقتی او بعداً به من گفت که انتظار دارد باشگاه را ترک کند، مرا تشویق کرد که برای جایگزینی او درخواست بدهم. مت سایمون، مدیر ورزشی، با من تماس گرفت و به من پیشنهاد مصاحبه داد. در نهایت، او و رئیس، ریچارد پیل، این کار را به من پیشنهاد کردند.

دورنمای انتقال به آن سوی دنیا آن را به یک تصمیم واقعا بزرگ تبدیل کرد. به عنوان یک خانواده، ما آن را ساده نگرفتیم و در مورد آن زیاد صحبت کردیم. مهمتر از همه، این نشان دهنده یک فرصت واقعی برای کار در باشگاهی بود که در آن ارزش های من قابل اجرا باشد. به جای مدیریت یک بودجه کلان، به بازیکنان جوان فرصت می دهم و با اجرای فلسفه بازی خود همانطور که آرزو داشتم کار می کنم. مطمئناً احساس خطر نمی کرد.

من و دنی شوفیلد برای اولین بار در لیدز با یکدیگر آشنا شدیم و او در همان روزی که من توسط MK Dons اخراج شدم توسط Doncaster Rovers اخراج شد. این باعث شد که دوباره با هم تماس بگیریم و متوجه شویم که می توانیم با هم کار کنیم. من در مورد فرصت مهاجرت به استرالیا به او گفتم و او نیز در مورد آن احساس مشابهی داشت.

در 24 سپتامبر 2023 – تولد پسرم لوکاس – بود که خانواده ام را ترک کردم تا به آنجا نقل مکان کنم، که کار آسانی نبود. دنی 10 روز بعد به من پیوست و خانواده ام در ژانویه به من پیوستند.

جدا شدن از آنها در آن دوره سخت بود، اما من و دنی کارهای زیادی برای انجام دادن داشتیم. ما پیش فصل مناسبی نداشتیم و باید بر بازسازی تیم نظارت می‌کردیم. که به ما این امکان را می‌دهد که در پروژه‌ای که برعهده گرفته‌ایم غرق شویم.

فوتبال در استرالیا بدون شک در حال رشد است، اما من متوجه شدم که هواداران نمی‌دانند من کی هستم. علیرغم استقبال گرمی که از من شد، من همچنین متوجه شدم که بعد از موفقیت باورنکردنی نیک، بعد از اینکه تیم پنج امتیاز را از دست داده بود، به میدان می‌رسم.

ما چهار بازی اول خود را باختیم، اما در داخل همچنان مطمئن بودیم.

فرهنگی که وجود داشت چیزی است که من واقعاً مشتاق آن بودم. مت و ریچارد از من می خواستند که بازیکنان جوان را پرورش دهم و سبک فوتبال خود و دنی را پیاده کنم. برای این منظور تاکید کردند که حاضرند به ما زمان بدهند.

در طول فصل اول، من همچنین برای کسب مجوز حرفه ای خود در حال مطالعه بودم، و مطالعه مستقل من بر این موضوع متمرکز بود که چگونه مدیری که به یک باشگاه می رود می تواند فرهنگ ایجاد و حفظ سطح بالایی از عملکرد را توسعه دهد.

ما می‌دانستیم که چه کاری می‌خواهیم انجام دهیم – می‌خواستیم رقابتی باشیم و انتظارات واقع‌بینانه‌ای از سوی باشگاه تعیین شده بود – و ما این آزادی را داشتیم که اقتدار خود را نشان دهیم. وقتی خیلی سریع متوجه شدم که بازیکنان چقدر گرسنه هستند، واقعا کمک کرد. انطباق با چیزهایی که پیدا کردیم و تلاش می‌کردیم به آن برسیم، من و دنی را مجبور به تکامل کرد. بسیار مهم است که شما این توانایی را داشته باشید و ذهنی باز داشته باشید.

ما چهار بازی اول خود را باختیم. به ناچار، کسانی که در بیرون بودند به سرعت منفی شدند، اما در درون ما همچنان بسیار مطمئن بودیم. اگر عجیب به نظر می رسد، می توانیم ببینیم که در آن بازی ها چه اتفاقی می افتد، که مکمل چیزهای مثبتی است که قبلاً در تمرین دیده بودیم.

بازیکنان شروع به درک آنچه که ما از آنها می خواهیم. ما فکر کردیم: «نترس. “به فرآیند پایبند باشید.” نگرش آنها و کارکنان اطراف ما واقعا کمک کرد.

قبل از رسیدن به موفقیت، مجبور بودیم فراز و نشیب های زیادی و موانع زیادی را طی کنیم. هیچ باشگاه استرالیایی تا به حال موفق به کسب سه گانه مسابقات پرمیر پلیت، جام AFC و فینال بزرگ A-لیگ نشده بود، بنابراین اینکه بتوانیم این کار را در فصل اول انجام دهیم، نشان دهنده یک تلاش تیمی فوق العاده بود.

جکسون 28 بازی از 44 بازی را در اولین فصل پر جام خود با مارینرز جان انوک برد.
فینال بزرگ مقابل ملبورن ویکتوری، که برای تکمیل سه گانه به پیروزی نیاز داشتیم، در یک شنبه برگزار شد. به دست آوردن آن پیروزی بر روی خط در زمین خودمان، جایی که شبی به یادماندنی را به حامیان و جامعه خود دادیم، فوق العاده بود. این شب ها همان چیزی است که شما برای آن زندگی می کنید.

چهارشنبه بعد، من قرار بود به بریتانیا برگردم تا مجوز حرفه ای خود را از طریق ارائه ای در مورد مطالعه مستقل خود تکمیل کنم. آن روزها یک گردباد کامل بود. بزرگی آنچه به دست آوردیم تنها زمانی شروع به فروکش کرد که من به ساحل مرکزی پرواز کردم.

برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد تاکتیک های فوتبال و کسب بینش از مربیان در بالاترین سطح، سایت های فوراستادی 4STUDY.IR و وبلاگ باشگاه و مدرسه فوتبال درفک البرز را  مطالعه کنید. 

باشگاه و مدرسه فوتبال درفک البرز، به عنوان بهترین مدرسه فوتبال کرج تلاش دارد تا همگام با تمرینات بهترین آکادمی های فوتبال دنیا جلو رفته و استعدادهای بهتررا به فوتبال ملی و باشگاهی ایران معرفی کند. شما نیز می توانید عضو باشگاه درفک البرز شده و در مسیر حرفه ای شدن قدم بردارید.

باشگاه و مدرسه فوتبال درفک البرز بهترین مدرسه فوتبال کرج
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید